- مادر زن
- مادر زوجه شخص: یکی را زنی صاحب جمال جوان در گذشت و مادر زن فرتوت بعلت کابین در خانه متمکن بماند
معنی مادر زن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برادر یا خواهری که با شخصی از شکم یک مادر زاییده شده هم شکم، آنچه که بهنگام تولد با شخص همراه است: کوری مادر زاد خلق مادر زاد: و نابینای مادر زاد روشن گردانید
آنکه مادرش تباهکار است حرامزداه فرزند زنا: کو که باشد هندوی مادر غری که طمع دارد بخواجه دختری... (مثنوی. نیک. 287: 6)
برادر یا خواهری که با شخصی از شکم یک مادر زاییده شده هم شکم، آنچه که بهنگام تولد با شخص همراه است: کوری مادر زاد خلق مادر زاد: و نابینای مادر زاد روشن گردانید
złapać węża
зловити змію
slang vangen
Schlange
serpente
serpent
serpente
साँप पकड़ना
সাপ ধরা
menangkap ular
yılan ısırmak
kukamata nyoka
蛇を捕まえる
לתפוס נחש
سانپ پکڑنا
مادر زن درود مرسوم است که صبح روز بعد از عروسی داماد با هدیه ای بدیدار مادر عروس میرود. در این دیدار داماد دست مادر عروس را میبوسد و از او هدیه ای دریافت میدارد. این عمل را مادر زن سلام گویند